ایمان ابوطالب

سلام


برخي از اهل تسنن براي حفظ آبروي خلفايشان (آخه مي دونيد که نسب بعضي از آنها معلوم نيست وبقيه هم پدرانشان مشرک بوده اند)مجبور شده اند کار هايي بکنند که دقيقا مصداق "الغريق متشبث بکل حشيش "است.
از جمله کارهايي که برخي از متعصبين اهل تسنن  کردند اين است که منکر ايمان ابوطالب پدر گرامي حضرت علي عليه السلام شده اند .
به مناسبت سالروز وفات حضرت ابوطالب در مقاله زير به بررسي ايمان ابوطالب پرداخته شده است.

 

در اينجا فشرده‏اى از دلائل گوناگونى كه بروشنى، گواهى بر ايمان ابوطالب مى‏دهد فهرست‏وار مى‏آوريم:

1 ابوطالب قبل از بعثت پيامبر اكرم )ص( بخوبى مى دانست كه فرزند برادرش بمقام نبوت خواهد رسيد، زيرا مورخان نوشته‏اند در سفرى كه ابوطالب با كاروان قريش به شام رفت برادرزاده دوازده ساله خود محمد را نيز با خويش همراه برد، در اين سفر علاوه بر كرامات گوناگونى كه از او ديد، همين كه كاروان با راهبى بنام »بحيرا« كه ساليان درازى در صومعه مشغول عبادت بود و آگاهى از كتب عهدين داشت و كاروان هاى تجارتى در مسير خود به زيارت او مى‏رفتند برخورد كردند، در بين كاروانيان، محمد )ص( كه آن روز دوازده سال بيش نداشت نظر راهب را به خود جلب كرد.

بحيرا پس از اندكى خيره شدن و نگاه هاى عميقانه و پرمعنى به او گفت: اين كودك به كدام يك از شما تعلق دارد؟ جمعيت به ابوطالب اشاره كردند او اظهار داشت برادرزاده من است.

»بحيرا« گفت: اين طفل آينده درخشانى دارد، اين همان پيامبرى است كه كتابهاى آسمانى از رسالت و نبوتش خبر داده‏اند و من تمام خصوصيات او را در كتب خوانده‏ام

»ابوطالب« پيش از اين برخورد و برخوردهاى ديگر از قرائن ديگر نيز به نبوت پيامبر اكرم و معنويت او پى برده بود.

طبق نقل دانشمند اهل تسنن شهرستانى )صاحب ملل و نحل( و ديگران در يكى از سالها آسمان مكه بركتش را از اهلش بازداشت و خشكسالى سختى به مردم روى آورد، ابوطالب دستور داد تا بردارزاده‏اش محمد را كه كودكى شيرخوار بود حاضر ساختند، پس از آنكه كودك را در حالى كه در قنداقه‏اى پيچيده شده بود به او دادند در برابر كعبه ايستاد و با تضرع خاصى سه مرتبه طفل شيرخوار را بطرف بالا انداخت و هر مرتبه مى‏گفت »پروردگارا بحق اين كودك باران پربركتى بر ما نازل فرما« چيزى نگذشت كه توده‏اى ابر از كنار افق پديدار گشت و آسمان مكه را فرا گرفت، سيلاب آنچنان جارى شد كه بيم آن مى‏رفت مسجد الحرام ويران شود.

سپس شهرستانى مى‏نويسد: همين جريان كه دلالت بر آگاهى ابوطالب از رسالت و نبوت برادرزاده‏اش از آغاز كودكى دارد ايمان وى را به پيامبر مى‏رساند.

جريان توجه قريش را در هنگام خشكسالى به ابوطالب و سوگند دادن ابوطالب خدا را بحق او علاوه بر شهرستاتى بسيارى از مورخان بزرگ نقل كرده‏اند.

2 به علاوه در كتب معروف اسلامى اشعارى از ابوطالب در اختيار ما است كه مجموعه آن‏ها در ديوانى بنام »ديوان ابوطالب« گردآورى شده است.

ابن ابى الحديد پس از نقل قسمت زيادى از اشعار ابوطالب )كه ابن شهر آشوب در متشابهات القرآن آنها را سه هزار بيت مى‏داند( مى‏گويد:

از مطالعه مجموع اين اشعار براى ما هيچگونه ترديدى نخواهد ماند كه ابوطالب به مكتب برادرزاده‏اش ايمان داشته است.

3- احاديثى از پيامبر اكرم )ص( نيز نقل شده كه گواهى آن حضرت را به ايمان عموى فداكارش ابوطالب روشن مى‏سازد، از جمله طبق نقل نويسنده كتاب »ابوطالب مؤمن قريش« چون ابوطالب درگذشت پيامبر )ص( پس از تشييع جنازه او ضمن سوگوارى كه در مصيبت از دست دادن عمويش مى‏كرد، مى‏گفت:

واى پدرم واى ابوطالب چقدر از مرگ تو غمگينم؟ چگونه مصيبت تو را فراموش كنم اى كسى كه در كودكى مرا پرورش دادى، و در بزرگى دعوت مرا اجابت نمودى، و من در نزد تو همچون چشم در حدقه و روح در بدن بودم«.

و نيز پيوسته اظهار مى‏داشت: »قريش هيچگاه نتوانست مكروهى بر من وارد كند مگر زمانى كه ابوطالب از جهان رفت«.

4- از طرفى مسلم است كه سالها قبل از مرگ ابوطالب پيامبر )ص( مأمور شد هيچگونه رابطه دوستانه با مشركان نداشته باشد، با اين حال اين همه اظهار علاقه و مهر به ابوطالب نشان مى‏داد كه پيامبر او را معتقد بمكتب توحيد مى‏دانسته است وگرنه چگونه ممكن بود ديگران را از دوستى با مشركان نهى كند و خود با ابوطالب تا سر حد عشق، مهر ورزد؟

5- در احاديثى كه از طرف اهل بيت رسيده است نيز مدارك فراوانى بر ايمان و اخلاص ابوطالب ديده مى‏شود كه نقل آنها در اينجا بطول مى‏انجامد. اين احاديث آميخته با استدلالات منطقى و عقلى است، مانند روايتى كه از امام چهارم )ع( نقل گرديده است كه حضرتش پس از اين كه در پاسخ سؤالى اظهار مى‏دارد ابوطالب مؤمن بود مى‏فرمايد راستى در شگفتم كه چرا برخى مى‏پندارند كه ابوطالب كافر بوده است آيا نمى دانند كه با اين

عقيده بر پيامبر و ابوطالب طعنه مى‏زنند؟ مگر نه اين است كه در چندين آيه از آيات قرآن از اين موضوع منع شده است كه زن بعد از اسلام آوردن در قيد زوجيت كافر خود نماند و اين مسلم است كه فاطمه بنت اسد از پيشگامان در اسلام است و تا پايان عمر ابوطالب همسرش بود.(1)

6- از همه اينها گذشته اگر در هر چيز ترديد كنيم در اين حقيقت هيچكس نمى‏تواند ترديد كند كه ابوطالب از حاميان درجه اوّل اسلام و پيامبر بود و حمايت او از پيامبر و اسلام بحدى بود كه هرگز نمى‏توان آنرا با علايق و پيوندهاى خويشاوندى و تعصبات قبيله‏اى تفسير كرد.

نمونه زنده آن داستان شعب ابوطالب است.

7- تاريخ زندگى ابوطالب و فداكارى عظيم او نسبت به پيامبر )ص( و علاقه شديد پيامبر )ص( و مسلمانان نسبت به او تا آنجا كه سال مرگش را »عام الحزن« )سال اندوه( نام نهادند، همه نشان مى‏دهد كه او به اسلام عشق مى‏ورزيد و دفاعش از پيامبر )ص( به عنوان دفاع از يك خويشاوند نبود، بلكه به صورت دفاع يك مؤمن مخلص و يك عاشق پاكباخته و سرباز فداركار بود.

قصه هاى قرآن، حضرت آيت الله مكارم شيرازى

به نقل از سايت تبيان

پى‏نوشت‏

 (1)) كتاب الحجة درجات الرفيعه بنقل از الغدير جلد 8)

 

گزارش تخلف
بعدی